(گفتگوی روزنامۀ دنیای اقتصاد با مهندس محمدرضا زمردی، مدیرعامل فابا موتور)
نامگذاری سال 1402 و همچنین سیاستهای کلی هفتمین برنامه توسعه پنج ساله کشور به درستی نشان میدهد که اقتصاد ایران در بازههای زمانی کوتاه و میان مدت، رشد تولید و توسعه صنایع را هدفگذاری کرده است. اگرچه در طول سالها و دهههای گذشته توفیق قابل توجهی در تحقق برنامهها و عملیاتی کردن شعارهای تعیین شده برای هر سال نداشتهایم، اما واقعیت این است که برای عبور از شرایط کنونی اقتصاد بحرانزده کشور، عملاً هیچ راه حلی به جز ایجاد رشد و توسعه متوازن، پایدار و فراگیر در بخش های تولیدی و صنعتی نداریم.
در این میان شکلدهی به این هدف متعالی و توسعهزا، نیازمند تغییر رویکرد در سیاست ها و برنامه ریزی های کلان اقتصاد کشور است. ترمیم سیستم بانکی و نهادهای مرتبط مانند بیمه و مالیات و همچنین اصلاح قوانین و مقررات پشتیبان تولید و حذف قوانین اضافه و دست و پاگیر قطعا جزو اقداماتی است که دولت برای تحقق شعار رشد تولید ناگزیر به پیگیری و توجه جدی به آنهاست.
اگرچه همه این موارد از اهمیتی بسزا در بازگشت رونق به حوزه تولید و صنعت کشور دارند اما شرایط عجیب و بحرانزای تامین انرژی در طول سه تا چهار سال اخیر نشان میدهد که ما حتی در گامهای ابتدایی توسعه صنعتی یعنی تأمین زیرساختهای کلیدی تولید بهویژه انرژی هم دچار مشکلات جدی هستیم.
توقف سرمایهگذاری ها در برق و گاز به دلیل اقتصاد بیمار و ناکارآمد این حوزه، به تدریج پیامدها و عوارض خود را در قالب ناترازی های جدی بین تولید و مصرف و در نهایت ناپایداری شبکههای برق و گاز نشان داد. این مسأله در حوزه برق ابعادی به مراتب گستردهتر دارد. بر اساس آمار وزارت نیرو تفاوت تراز تولید و مصرف برق در پیک سال 1401 رقمی بالغ بر 15 هزار مگاوات بوده که عمدۀ آن از طریق خاموشیهای برنامهریزی شده صنایع و شهرکهای صنعتی و همچنین مدیریت مصارف خانگی پوشش داده شد.
امسال اما با توجه به استمرار روند کاهشی سرمایه گذاریها، عدم ایجاد ظرفیت های جدید قابل توجه در تولید برق و همچنین عدم توسعه چشمگیر خطوط انتقال و توزیع، به نظر میرسد با ناترازی جدیتری در برق مواجه خواهیم بود و این مسأله به معنای تحمیل خاموشیها به صنایع و تولیدکنندگان در سالی است که قرار است همه ارکان اقتصادی و سیاستگذاری کشور بر رشد تولید متمرکز شوند.
یکی از جدی ترین وجوه تمایز صنایع زیرساختی مانند برق نسبت به سایر حوزه ها، زمان بر و هزینه بر بودن توسعه زیرساختی آنهاست. به این معنا که اگر همین امروز برای احداث یک نیروگاه چند هزار مگاواتی تصمیم گیری و اقدام شده و منابع هنگفت مالی مورد نیاز آن هم تامین شود، پروسه احداث و راه اندازی این نیروگاه بین 3 تا 5 سال زمان به طول خواهد انجامید. نبابراین به شرط ثابت ماندن سطح ناترازی ها و یا حتی کاهش آن باز هم صنعت برق نمی تواند کمبود فعلی را در یک دوره زمانی کوتاه مدت رفع کند. به ویژه آنکه این صنعت بیش از یک دهه است که با کمبود جدی منابع مالی، کسری بودجه و انباشت گسترده بدهی هایش به بخش خصوصی و سیستم بانکی هم مواجه است و از این منظر تامین سرمایه برای افزایش ظرفیت تولید از طریق نیروگاه های بزرگ بسیار دشوار خواهد بود. این نکته را هم نباید فراموش کرد که احداث هر نیروگاه مقیاس بزرگی، نیازمند تامین سرمایه برای توسعه زیرساخت های شبکه انتقال و توزیع هم هست.
با توجه به همه این نکات و همچنین در نظر گرفتن الزامات ملی برای حفظ و تقویت ظرفیت های تولیدی و صنعتی کشور، به نظر می رسد راه اندازی نیروگاه های مقیاس کوچک به عنوان یک راهبرد چابک که در کوتاه مدت و با هزینه بسیار اندک تری نسبت به نیروگاه های بزرگ حرارتی قابل اجراست، می تواند به عنوان یک اقدام موثر در کنار توسعه ظرفیت نیروگاه های بزرگ مد نظر قرار گیرد.
این نیروگاه ها علاوه بر اینکه با هزینه کمتر و سرعت بیشتری وارد مدار می شوند، مزیت های جدی دیگری هم دارند که یکی از مهمترین آنها عدم نیاز به شبکه انتقال و تامین نقطه برق در مناطق پرمصرف است. بر این اساس باید پذیرفت که راه اندازی کوچک مقیاس ها در اطراف صنایع و شهرک های صنعتی می تواند تا حد زیادی به تامین برق آنها کمک کرده و اجازه ندهد چرخ تولید متوقف شود. عرضه برق پایدار ضمن اینکه صنایع را نسبت به روند توسعه ای خود دلگرم و امیدوار می کند، می تواند با ایجاد اشتغال پایدار به مهار تورم هم کمک کند. ضمن اینکه این نیروگاه ها می توانند از ایجاد هزینه های آشکا و پنهان گسترده خاموشی ها در صنایع هم جلوگیری کنند. لازم به ذکر است که نیروگاه های مقیاس کوچک ضمن اینکه در مصرف سوخت و تبدیل انرژی، بازدهی بالاتر و اتلاف کمتری دارند، به دلیل نزدیکی محل احداث به صنایع می توان از حرارت تولیدی آنها هم استفاده نمود.
توسعه نقطه ای از طریق مقیاس کوچک ها، می تواند به ایجاد چابکی در تحقق اهداف اقتصادی کشور به ویژه رشد تولید منجر شود. امروز که کشور بیش از هر زمان دیگری، توسعه اقتصادی را هدفگذاری کرده، قطعا ایجاد چابکی در روند رشد زیرساخت های استراتژیکی مانند برق بسیار الزامی است. در عصری که در همه کشورهای دنیا با مدیریت پروژه چابک، به جای تعریف پروژه های گران قیمت، بزرگ و زمان بر، روی تقسیم و تجزیه پروژههای بزرگ به عملیات قابلکنترل و کوچکتر تمرکز کرده اند، قطعا احداث نیروگاه های مقیاس کوچک یک راهبرد اساسی برای حفظ و تقویت پایداری شبکه خواهد بود.
توسعه نقطه ای و چابک ظرفیت های تولید برق با بازدهی بالا و اتلاف کمتر، بدون نیاز به سرمایه گذاری بر روی شبکه های انتقال راهکار آسان، در دسترس و قابل اتکایی است که نیروگاه های مقیاس کوچک در اختیار دولت قرار می دهند تا ضمن رفع ناترازی تولید و مصرف به ویژه در ایام پیک، برق مورد نیاز بخش تولیدی و صنعتی کشور را با هزینه های به مراتب کمتری تامین و پایداری و امنیت شبکه را برای آنها تضمین کند.